گمراهی با پیروی از مذاهب یوفو مسلک
Image and video hosting by TinyPic  

گرفتار شدن آدمی در حلقه یاس تکنولوژی خود ساخته و به بن بست رسیدن تفکرات و فلسفه های خودبافته، وی را با مشاهده تکنیکها و اشکال مختلف دنیای فریب انگیز جنیان به سوی مذهبی جاهلانه سوق داده است که من توجه کسانی را که در تار جن پرستی اعم از رائیلیسم و غیره گرفتار آمده اند به آیات  زیر جلب می کنم:

و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه

افتتخذونه و ذریته اولیاء من دونی و هم لکم عدو بئس لظالمین بدلا(کهف/۵۰).

ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا انما یدعو حزبه لیکونوا من اصحاب السعیر(فاطر/۶).

ان الشیطان للانسان عدو مبین(یوسف/۵).

الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین(یس/۶۰).

مقاله زیر چشم اندازی واقع بینانه به مسائل امروزین حقیقت یوفو باوران دارد که تقدیم شما عزیزان می گردد.

یوفولوژی و هزاره گرایی

منبع: آینده روشن

مولف : فیلیپ لمی (دایرة المعارف هزاره‌گرایی)، ترجمه: ابوالقاسم جعفری

یوفولوژی هزاره گرا، همراه با پدیدۀ "جهانی شدن"، که شامل شکل های در حال رشد رسانه های ارتباط جمعی، مانند اینترنت و شبکۀ گستردۀ جهانی است، در حال تبدیل شدن به یک دین(انحرافی) جهانی است.

یوفو (UFO) علامت اختصاری (unknown flying objects) اشیای پرندۀ ناشناخته است که به بررسی پدیدۀ یوفوها، فرازمینیان، تمدن‌های میان کهکشانی، امکان تماس با سیارات دیگر یا مسافرت به آن‌ها یا سفر در ابعاد ناشناخته می‌پردازد. مجموعۀ این مطالعات، منجر به پدید آمدن خرده فرهنگی به نام یوفولوژی (Ufology) (یوفوشناسی یا یوفوگرایی) شد.

یوفوگرایی در جامعۀ معاصر به ویژه در امریکا یک خرده فرهنگ محسوب می‌شود؛ زیرا شامل سازمان‌های تحقیقاتی متعدد، نشریه‌ها، و هم‌چنین جمعیت‌های مذهبی، گردهم‌آیی‌ها، مراکز گردشگری و پایگاه‌های متعدد اینترنتی است.

علاقه به شناخت یوفوها و اطلاع از موجودات فرازمینی در فرهنگ و هنر مردمی در غرب، به ویژه تلویزیون، فیلم و فرهنگ عامه انعکاس گسترده ای دارد، چنانکه عموم مردم از دیدگاه‌های اصلی این خرده فرهنگ آگاهی دارند. یوفوگرایی و سنت های هزاره ای (حکومت هزار سالۀ مسیح در آخرالزمان، طبق سخن انجیل) و مکاشفه ای (مبتنی بر پیش گوییهای کتاب مکاشفۀ یوحنا در عهد جدید دربارۀ آخرالزمان)، در چند نقطه به یکدیگر می رسند و نمونه های جالبی از شکلهای مختلف هزاره گرایی در عصر حاضر به دست می دهند. هنگامی که از پدیدۀ یوفولوژی پنجاه سال می گذشت موضوع دوران هزاره هم بطور جدی مطرح شد و همین امر باعث افزایش علاقه به یوفوها، فرازمینیان و زمینه های یوفولوژی به صورت پرشوری گشت.

در مجموع، عقاید معاصر راجع به یوفوها و موجودات فرازمینی، با عقاید قدیمی هزاره ای به یکدیگر جوش خورده و اَشکال جدید چند رگه ای از هزاره گرایی پدید آورده است؛ مثل گروه یوفویی «دروازۀ آسمان» (Heaven’s Gate) که فرجام خوشی نداشتند.

در عقاید یوفویی به جای آن‌که فرشتگان یا مسیح از میان ابرها ظاهر شوند و با ضد مسیح نبرد کنند و مردمان برگزیده را رستگار سازند، خود مسیح یک مسافر فضایی خوش نیتِ فرازمینی فرض می‌شود که به زمین باز می‌گردد تا برادران زمینی‌اش را از شر بیگانگان فضاییِ کبود رنگ، که بدخواه و بدنهادند، و هم‌چنین از اثرات تخریبی‌ای که تکنولوژی و آلودگی بر سیارۀ زمین تحمیل کرده، رها سازد. بیشتر مذاهب یوفویی، خودکشی را به عنوان راهی جهت کسب روشن شدگی کیهانی توصیه نمی‌کنند و مثل پیروان «دروازۀ آسمان» نیستند که دست به خودکشی دسته جمعی زدند. از این رو، عقاید مکاشفه‌ای (آپوکالیپتیک) نیز در میان بسیاری از ادیان یوفویی جدید یافت می‌شود.

یوفوگرایی در عصر جدید، با ترکیب آن‌چه در علوم مطرح بود و آنچه در فرهنگ عامه جریان داشت، با مضامین قدیمی هزاره‌ای مربوط به مسیحیت، شکل های جدیدی از جنبش‌های هزاره‌ای پدید آورد و همین تطبیق مضمون باعث شد تا این جنبش بتواند تا به امروز دوام آورد.

تجربۀ امریکا دربارۀ یوفو در قرن بیستم

علاقۀ عموم مردم به یوفوها و اطلاع از فرازمینیان حدود صد سال قدمت دارد. یوفوها یا آنچه که امروزه سفینه‌های فضایی می‌نامند، نخستین بار در اواخر قرن نوزدهم به صورت مستند درآمد؛ به ویژه در 1896، وقتی که نخستین موج مشاهدات یوفو در ایالات متحده گزارش شد. گروهی آن‌ها را یافته‌های سرّی علوم فضایی که به بیرون رخنه کرده دانستند ولی به گمان گروهی دیگر، آن‌ها از طرف فرازمینیان آمده بودند.

در سال 1898، کتاب «جنگ جهان‌ها» نوشتۀ اچ. جی. ولز، نگاهی پیش‌گویانه از تهاجم بیگانگان و جنگ آرماگدون بر روی زمین ارایه کرد.

مضمون اصلی کتاب درباره تهاجم یک بیگانۀ بدخواه است و در ادامه، نبرد نهایی میان خیر و شر میان بیگانگان و انسان اتفاق می‌افتد. ادامۀ همین مضمون به یوفولوژی و هزاره‌گرایی معاصر نیز کشیده شده و تأثیر آن در فرهنگ عامه بیش از تأثیر آن بر خود این خرده فرهنگ‌ها بوده است.

به هرحال، کتاب «جنگ جهان ها» به عنوان یک سنجه، در سیر تکاملی داستان‌های علمی – تخیلی و فرهنگ یوفوها در قرن بیستم تاثیر گذار بوده است.

در طول جنگ جهانی دوم، خلبان‌های متفقین، مشاهدات متعددی را دربارۀ اشیاء ناشناخته‌ای گزارش دادند که خودشان، آن‌ها را جنگنده‌های فو (foo) می‌نامیدند. این فوها که به یک‌باره پیدا می‌شدند، هواپیماهای آنها را در طی مأموریت دنبال می‌کردند.

در 24 ژوئن 1947، خلبان پروازهای خصوصی، کنت آرنولد، دیسک‌هایی نقره‌ای «بشقاب‌های پرنده» را مشاهده کرد. مدارک و صداقت گفتار او علاقه ای وسیع به یوفوها در جهان به وجود آورد، چنانکه دو هفته بعد در سوم جولای 1947، آن‌چه ادعا می‌شد یوفوی سقوط کرده و خدمۀ بیگانۀ آن است، نزدیک کورونا در نیو مکزیکو، موضوع تیتر رسانه‌های بین‌المللی شد و به مباحثات مربوط به یوفو دامن زد و موجب تقویت آن شد.

سؤالاتی نسبت به اتفاقات آن روز از مسئولان حکومتی و نظامی وجود داشت که همچنان باقی است و این مجموعه مسائل و اطلاعات مربوط به این اتفاق را اصطلاحا امور رُزوِل (Roswell Affair) می‌نامند. این اطلاعات، شامل گزارش‌هایی از شاهدانی است که در معرض خطر قرار گرفته بودند، و نیز شامل اطلاعات نادرست و پنهان کاری‌های دولت است.

به این ترتیب، مجموعه‌ای شگفت‌انگیز از تئوری پردازی‌های رمزی و اسطوره‌پردازی شروع شد که حجم عظیمی از یوفولوژی را تا به امروز از خود تراویده است. به عقیدۀ آن‌ها بیگانگان کبودرنگ برای کنترل و استثمار زمین با رهبران سیاسی جهان ما تبانی کرده‌اند و می‌خواهند به کمک یکدیگر بر کرۀ زمین مسلط شوند.

امروزه شهرک رُزوِل در نیو مکزیکو و «شاهراه موجودات فرازمینی» که از رزول تا به لاس وگاس کشیده شده، «ناحیۀ اسطوره‌ای 51» شمرده می‌شود که احتمال می‌دهند شامل تأسیسات نظامی فوق سری در «نوادا تست سایت» باشد و سفینه های بیگانگان و تکنولوژی آنها در آن مستقر باشد. این مکان را که در آمریکا است، کعبۀ آمال جستجوگران یوفو خوانده‌اند. 

با آغاز پروژۀ «کتاب آبی» در نیمۀ دهۀ 1950 دولت امریکا در پاسخ به فشار افکار عمومی به یک سری تحقیقات رسمی دربارۀ پدیدۀ یوفو مبادرت کرد. بسیاری از ناظران در داخل و خارج از این خرده فرهنگ عقیده دارند که گزارش های دولتی، به جای آن که به جد و بی غرض و به طور عینی به تحقیق دربارۀ یوفوها بپردازد، به پیچیده‌تر شدن این پدیده انجامید. در پاسخ به این رفتار دولت دربارۀ این پدیده، گروهی تحقیقاتی پیدا شد که به طور جدی کار خود را با کمیتۀ تحقیقات ملی دربارۀ پدیده های هوایی در 1957 آغاز کرد.

تعداد دیگری از گروه ها، اغلب به رقابت، دنبالۀ کار را گرفتند و امروزه سازمان های تحقیقاتی فراوانی در جهان وجود دارد.

اگرچه امروزه بیشتر آنها اندکی بیش از یک کانون یا انجمن بوده و تنها اشاعه گر نظریه پردازی های رمزی اند، ولی برخی دیگر نیز مختص مطالعات علمی و بی غرض دربارۀ این پدیده می باشند.

در آمریکا سه گروه شبکۀ مشترک یوفو (Mutual UFO Network)، مرکز مطالعات یوفو (the Center for UFO Studies) (که توسط ستاره شناس الن هنیک تاسیس شد) و صندوق تحقیقات یوفو که شامل اتحاد یوفو (the Fund for UFO Research) است که یک همکاری جهت تلاش بسامان تحقیقاتی و تفحصیِ یوفولوژیست‌های بی طرف است.

همچنین دهۀ پنجاه قرن بیستم شاهد پدید آمدن نخستین "contactees" و نخستین "ادیان یوفو" بود. کنتکتی‌ها مردمی بودند که ادعا می کردند با بیگانگان (فضایی) ارتباط پیدا کرده اند. شاید جورج آدامسکی مشهورترین این رابط های اولیه باشد. آدامسکی یک متفنن در ادبیات علمی- تخیلی و رمزی نویس بود که ادعا کرد در بیستم نوامبر 1952 با یک موجودی به شکل انسان ملاقات کرده که به ادعای او از سیارۀ ونوس (زهره) آمده بوده است.

ونوسیِ بلند قامت، مو بور و خوش قیافه، آدامسکی را به داخل بشقاب پرندۀ خود دعوت می کند و اظهار می‌دارد که جهت صلح آمده و می خواهد آیندۀ نسل بشر و سیارۀ زمین را از هراس نجات دهد.

آدامسکی تا هنگام مرگش در 1965، کتاب‌هایی را دربارۀ این به اصطلاح تجربه‌اش منتشر ساخت، تا حدودی مشهور شد و موضوع مشاجرات دنباله‌دار همراه با یک شک روز افزون گردید.

با وجود شک و ناباوری‌های بسیاری که درباره آدامسکی وجود داشت، اما سخنان او عرصه را برای ورود بیشتر به مسئله ارتباط با بیگانگان و شکل‌گیری یوفولوژی هزاره‌ای و ادیان یوفو فراهم ساخت.

همچنین، دهه پنجاه قرن بیستم، شاهد شکل‌گیری ادیان اولیه متعددی از یوفو بود، مانند معنویت‌گرایان و جستجوگران «عصر جدید» (new age) که عاشق پدیده بشقاب پرنده‌ها بودند، که شامل اثیری ها (1954)، اوناریوس (1954)، و اورانیا(1955) می‌شد.

افراد متعددی مانند بنیانگذار اثیری ها، جورج کینگ و روث و ارنست نورمن، پدید آورنده اوناریوس ادعا کردند که با فرازمینیان ارتباط دارند و آن بیگانگان، وعدۀ آمدن یک عصر کیهانی جدید و با شکوهی را داده اند؛ ولی کمتر کسی از این ادعاها تبعیت کرد و تمسخر رسانه ها را به دنبال داشت.

در اواخر دهۀ 1960 ادبیات "غیر تخیلی" یوفولوژی عامه پسند به سرعت رشد کرد. یکی از دلایل آن علاقه ای بود که در دهۀ شصت به فرهنگ های مقابل (یا ضد فرهنگ)، در قالب ادیان بدیل بوجود آمده بود. دلیل دیگر، کتاب فوق العاده موفق اریش وون دنیکن به نام ارابۀ خدایان (1969)، بود که در آن نویسنده می گوید «کیهان نوردان باستان» اجداد ما را ملاقات کرده و آنها را در ساخت و ساز کمک کرده اند؛ آثار معماری در تمدن های بزرگی مانند اهرام مصر، استون هنج (آثار باستانی دوران نوسنگی در دشت سالیسبوری در انگلیس)، نازکالاینز (از آثار تمدنی در سواحل جنوبی پروی امروزی)، و بناهای جزایر ایستر (در جنوب اقیانوس آرام) از آن جمله اند. همچنین ون دانیکن این عقیده را شیوع داد که بیشتر اسطوره های باستانی مربوط به فرشتگان و خدایان آسمانی، تلاش های نیاکان ما در تبیین خردمندانه و بدون تجهیزات مشاهداتشان از فرازمینیان بوده است. کتاب های متعددی در همین زمینه موضوع را دنبال کردند، و خود ون دانیکن در چندین کتاب به موضوع "کیهان نوردان باستان" پرداخت.

حدود همان زمان، طبقۀ دیگری از کتاب های مربوط به یوفو پیدا شد که در میان چیزهای دیگر، از جمله از تمدن های گمشدۀ آتلانتیس و مو (Mu)، سخن می‌گفتند که در ارتباط با فرازمینیان بود و احتمال می‌دادند که توسط خود آنها نیز نابود شده باشند.

به صورت مشابه، کتاب‌هایی در ارتباط با مثلث برمودا در دهه‌های شصت و هفتاد رواج پیدا کرد. چارلز برلیتز، رمزی نویس (علوم غریبه، سحر و جادو و مانند آن) که در میان این نویسندگان بارز است، داستان های بیگانگان اسرارآمیزی را می‌نوشت که زیر آب‌های دریای کارائیب مستقرند و به کشتی‌ها و هواپیماهایی که از آن ناحیه می گذرند، آسیب می‌رسانند.

یوفوها و مثله کردن احشام، نخستین بار در 1967 سرتیتر روزنامه‌ها در سرتاسر غرب امریکا شد. اغلب به دنبال ظهور روز به روز نورهای عجیب یا هلی کوپترهای سیاه ناشناخته، حیوانات اهلی مرده‌ای یافت می‌شد که بعدا متوجه می شدند که اندامهای مختلف یا خونشان بیرون آورده شده است و ادعا می شد که با دقت جراحی بیرون آورده شده‌اند. در کتاب "بهره برداری بیگانگان" نوشتۀ لینداهوُو (1989)، نویسنده می‌گوید که دلیل مثله کردن حیوانات توسط بیگانگان، تشابه ژنتیکی آن‌هاست و می خواهند با بازیافت دی ان ای حیوانات تجارب ژنتیکی بدست آورند.

چنین ادعاهایی موجب ترکیب عجیب و غریبی از تئوریهای رمزی راجع به مخاطرۀ نسل بشر توسط فرازمینیان شد. آدم ربایی توسط بیگانگان، مضمون دیگری است که خطر بیگانگان را به نسل بشر اعلام می کند.

کتاب "سفر ناتمام" نوشتۀ جان جی. فولر (1966) داستان بارنی و بتی هیل را می‌گوید که تحت خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) ادعا کردند که در حوالی راه متروکه نیو هامپشیر، توسط بیگانگان ربوده شده بودند. موردی را که هیل بررسی کرد، نخستین مورد با مدارک روشن و خوب و مثال تحقیق شده از آدم ربایی است، و نیز نخستین موردی است که از خواب مصنوعی به عنوان ابزاری جهت بازگشت افراد به گذشتۀ فراموش شده شان استفاده می شد. مضمون داستان هیل که گروهی به یک یوفو برده شده می شدند، و تحت معاینات عجیب پزشکی قرار می گرفتند و سپس خاطراتشان محو می شد، الگوی داستان های مربوط به آدم ربایی شده و به مضمونی اصلی در یوفوشناسی تبدیل شد که کتاب ها، کنفرانس ها، انجمنها و وب سایت های اینترنتی و ادیان یوفویی چندی به آن اختصاص یافت.

علاقه مردم به موضوع آدم ربایی بیگانگان در دهۀ هشتاد میلادی با نوشته شدن کتاب های متعدد افزایش یافت. شخصی به نام بود هاپکینز، که بازیگر بود و هیچ آشنایی با پزشکی یا روانشناسی نداشت، شروع به تحقیق در مورد ربوده شدگان کرد. او از فنون خواب مصنوعیِ بازگشتی، که افراد را به دوران گذشته شان باز میگرداند، استفاده می کرد. در این حالت، "ربوده شدگان" توضیح می دادند که چگونه بیگانگان از دیوار اتاق خواب آنها ظاهر شده و آنها را به داخل یک سفینۀ فضایی که منتظر آنها بوده، برده اند. در داخل سفینه، پزشک های بیگانه شروع به معاینات پزشکی این افراد کرده اند، که اغلب آزمایشات مربوط به انتقال اسپرم یا تخمدان ها و یا کاشتن ابزارهای الکترونیکی در بدن آنها بوده است.
طبق تخمین هاپکینز در سی سال گذشته چند صد میلیون آدم ربایی در کل جهان اتفاق افتاده است. او و طرفدارانش معتقدند که بیگانگان کبود رنگ، برای ایجاد یک پروژۀ مهندسی ژنتیک جهت تولید نسلی مختلط از انسان ها و بیگانگان، به منظور پشتیبانی و حفظ نسل شان به دنیای ما رفت و آمد می کنند که همۀ فعالیتشان هم با هماهنگی رهبران دنیای ما می باشد. 

جان مک، روان پزشکی از دانشگاه هاروارد، نویسنده و برندۀ جایزۀ پولیتز، گروهی از طرفداران قابل اعتماد در رابطه با آدم ربایی بیگانگان در انتشارات ابداکشن (آدم ربایی) 1994 دور خود گرد آورد و گزارشی از تجربه های بیمارانی که تحت درمان او قرار داشتند تهیه کرد.

از آنجا که آوازۀ مک در حرفۀ پزشکی بود و دانشمندی به حساب می آمد، برای بسیاری در خرده فرهنگ یوفوگرایی یک قهرمان محسوب می شود. با این وجود، نمی توان به تایید های او یا محققینی مانند هاپکینز دربارۀ "تجربه کنندگان" اعتماد کرد. مک معتقد بود که امری خارق العاده در حال وقوع است ولی دانش روز قادر به فهم آن نیست. مک تهدید بیگانگان را تایید نمی کند و به جای آن، بر مثبت بودن تجربه های دزدیده شدگان تاکید دارد.

خوشبینی دیگری که راجع به موجودات فرازمینی وجود دارد این است که آنها دسته ای از پدیده های محیط ما می باشند که تحت الگوهای ژئومتری (الگوهای هندسی) عجیب اما زیبا قرار دارند، که قطر برخی از آنها به یک صد پا می رسد و در 1976 در نواحی کشاورزی مناطق مختلف جهان از جمله بریتانیا، ژاپن، استرالیا، کانادا و ایالات متحده، دیده شده اند.

در پدیده ای به نام " اگریلیف" نقش های دقیقی بر روی مزارع غلات می افتد بطوری که بخش میانی مزرعه طبق یک نقش خاصی فرورفته، بدون آن که به گیاهان اطراف آسیبی برسد، برخی معتقدند که این نقوش علائمی خیرخواهانه از طرف فرازمینیان است که هنوز برای ما قابل درک نشده است ولی آنها بر میزان آن می افزایند تا بتوانند بطور کامل منظور خود را بر ما آشکار کنند. 

دین‌های یوفویی هزاره‌ای عصر جدید در پایان هزاره

خوش‌بینی و امید راجع به حضور بیگانگان، بر جنبش‌های هزاره‌ای «عصر جدید» نیز سایه افکنده است. تقریباً پنجاه سال پس از جورج آدامسکی و قضیّۀ ونوسی‌های خیرخواه، ادیان یوفویی به دنبال تب و تاب‌های هزاره‌ای به سرعت زیاد شد.

بسیاری از ادیان یوفویی، معمولی از جنبش رائلی پیروی می‌کنند که عقیده داشت انسان مخلوق شکلی والا از شعور فرازمینیان است و آنها از روش های علمی پیشرفته جهت ساختن دی ان ای ما استفاده کرده و ما را به تکامل رسانده اند. سازمان فعال سازی سیاره ای، که دین یوفویی دیگری است بر این باور است که خالق اولیۀ فرازمینی، هزاران روح را در کرۀ زمین جای داد تا امکان انتقال آنها را به یک سطح بالاتری از شعور بیازماید.

بسیاری از این گروه ها اسطورۀ آفرینشی که در مسیحیت آمده است را با فرضیه های موجودات فرازمینی مخلوط می کنند: سازمان فعال سازی سیاره ای، دروازۀ آسمان و قرارگاه سفینۀ فضایی آرماگدون، همه عقیده دارند که یک خالق اولیه مسئول ریشه گیری و تکامل انسان ها بود و او به کار خود ادامه می دهد تا ما را برای ورود به آغاز یک عصر کیهانی جدید کمک کند.

"همرسی سازگار" مثالی از اتفاق هزاره ای جدید است که شامل برگشت برادران بیگانۀ ماست. جوز آرگیولز، نویسندۀ "عصر جدید"یِ کتاب پر فروش "عامل مایانی" (1987)، پیش گویی کرده بود که منظومۀ شمسی در 16 آگوست 1986، به یک همرسی سازگار بی سابقه خواهد رسید.

در تطابق با پایان سال تقویم 5125 سالۀ مایان، همرسی سازگار با زلزله های ویرانگر در نقاط مختلف جهان همراه است و به دنبال آن گروههای یوفویی فرازمینیان فرود [واهد آمد و تحول کیهانی جهان به وقوع می پیوندد. آرگیونز با فرا خواندن 144000 مومن واقعی جهت تشکیل یک شبکۀ قدرت انسانی، اظهار داشت که همرسی سازگار به ایجاد عصر جدید و همراهی بیگانگان کمک می کند.

برخی ادعا کرده اند که در اهرام مصر بشقاب پرنده هایی را دیده اند و نیز ادعا شده که برخی سخنان مریم مقدس دال بر مشاهدۀ آن ها است ، اما فرود دسته ای از بشقاب پرنده ها سابقه قبلی ندارد.

آرگولز و پیروانش می گفتند که همرسی سازگار تنها آغاز راه است و همین که دگرگونی هزاره ای اتفاق افتد، به دنبالش دگرگونی زمین و بشریت نیز اتفاق خواهد افتاد.

خود کشی دسته جمعی اعضای گروه "دروازۀ آسمان" در مارس 1997، که از ادیان هزاره گرای یوفویی بود، حادثه ای غم انگیز در تاریخ این ادیان محسوب می شود. اعضای این گروه فکر می کردند که با کشتن خود، ارواح فرازمینیشان را از محبس مادی آزاد می کنند و بدین ترتیب اجازه می یابند به ملاقات یوفویی برسند که به دنبال شهاب سنگ هیل باپ (Hale-Bop)، می آید.

به اعتقاد آنها، این خودکشی آنها را قادر می ساخت تا به یک سطح بالاتر هستی کیهانی و تکاملی برسند و می توانستند سیارۀ زمین را نجات دهند؛ از این رو، 38 نفر عضو این گروه، با خلوص نیت خود را به مرگ سپردند. "الهیات یوفوییِ" دروازۀ آسمان، مخلوطی از عقاید پیشگویانۀ قدیمی (آپوکالیپس)، مانند نابودی قریب الوقوع سیارۀ زمین و برگشت مسیح، با عقاید سکولار یا عقاید مدرن و زندگی فرازمینی و سفر فضایی میان کهکشانی بود. دروازۀ آسمان و دیگر جنبش های نوپدید دینی در یوفولوژی، به خاطر اینکه بتوانند به سرعت با تغییرات اجتماعی، فرهنگی و تکنولوژیکی عصر حاضر تطابق پیدا کنند، گونه های مختلط هزاره گرایی را پدید آوردند.

در پاسخ به این سوال که فرازمینیان کیانند و از کجا می آیند؟ پاتریک هیوگ در " کتاب راهنمای فرازمینیان" (1996)، بیش از پنجاه شکل مختلف از بیگانگان را در چهار فقرۀ عمده؛ انسان وار، حیوان وار، روبوتی، و شگفت انگیز فهرست می کند.

اما در میان خرده فرهنگ یوفوگرایی، همۀ انواع بیگانگان مورد مناقشه اند ولی قابل ملاحظه ترین هایشان، "کبود"های آدم ربا، نوردیک های زیبای شبیه انسان، و نیز بیگانگانی به شکل خزندگان اند.

می پندارند "کبود"ها از کهکشان زتا ریتیکولان آمده اند و عموما بد خواه فرض می شوند. به آنها دستور داده شده انسان ها را بربایند و موجوداتی از نسل انسان و بیگانه تولید کنند زیرا گونۀ آنها در حال انقراض است. اما دوتای دیگر، که سیریایی هایی از ستارۀ شعرای یمانی و پلدی ها از هفت ستارۀ برج ثور آمده اند، اغلب به عنوان برادران فضایی خیرخواه توصیف می شوند که جهت کمک به نوع بشر در جنگ با کبودهای شرور فرستاده شده اند. یا اینکه می خواهند ما را به فدراسیون تمدن های کهکشانی بپیوندند. امروزه، در فرهنگ عامه، تصویر بیگانگان کبودی که در همه جا حضور دارند، چهره ای خندان است. فیلم های جنجالی روز استقلال (1996) و بشر در تاریکی (1997) و سریال علمی تخیلیِ پرونده های مجهول (X-files)، حاکی از شیوع این خرده فرهنگ در سرگرمی عمومی است. در مراکز خرید آمریکا روی پیراهن ها، تخته اسکیت ها، و در بازی های ویدیویی می نویسند: "ما تنها نیستیم".

طبق یک برآورد، در جولای 1997 برای پنجاهمین سالگرد به اصطلاح فرود بشقاب پرنده، 200000 توریست و معتقد به رُزول، به نیومکزیکو آمده بودند. همایش سالانۀ آنها تاییدی بر باور طیف وسیعی از مردم به موجودات فرازمینی است. تعداد سازمان های یوفویی در نقاط مختلف جهان به صدها عدد می رسد.

بسیاری از معتقدان به موجودات فرازمینی، پیشگویی های هزاره ای را در تجربیات فرهنگی و اجتماعی خود پذیرفته اند و امروزه آنچه زمانی داستان علمی تخیلی محسوب می شد، به صورت واقعیتی علمی در آمده است. پیشرفت های اخیر علوم تجربی، در علم ژنتیک، شبیه سازی، ستاره شناسی، علوم فضایی، و مدل های نظری سفرهای فضایی میان منظومه ها باعث شده است به این فرضیه که «زندگی هوشمندانه در جای دیگر نیز وجو دارد» و زندگی فرازمینی و یوفولوژی به چشم موضوعاتی علمی نگریسته شود و مورد حمایت قرار گیرد.

یوفولوژی هزاره گرا، همراه با پدیدۀ "جهانی شدن"، که شامل شکل های در حال رشد رسانه های ارتباط جمعی، مانند اینترنت و شبکۀ گستردۀ جهانی است، در حال تبدیل شدن به یک دین جهانی است.

حتی ملحدان نیز می توانند به یوفو و فرازمینیان اعتقاد داشته باشند و دیدگاهی هزاره ای یا پیشگویانه ابراز دارند و همین ویژگی دین یوفویی است که به عقیدۀ پیروانش، پدیده ای فراتر از دین معمولی است و می تواند میان شکل های سکولار هزاره ای و شکل های دینی هزاره ای پیوند و ائتلاف ایجاد کند.(پایان مقاله).

این هشدار به جهانیان قابل تامل است که با انکار جنیان و تکنولوژی ایشان، راه جهت گمراهی نسل بشر گشوده خواهد شد. امروزه نمی توان نسل آشنا با علم و تکنولوژی را با خرافات ، افکار پوسیده و پنهان کاری آمیخته با حماقت رهبری کرد. قرآن در ۱۴۰۰ سال پیش پرده از حقیقت این موجودات برداشته است و فرازهای عجیبی از اکتشافات این موجودات را در بین سیارات و حرکت و تفحص اشان در فضا را در سوره جن برملا ساخته است! چطور ما بعنوان جوامع مسلمان همان راهی را می رویم که غربیان در فریب افکار عمومی خویش اتخاذ کرده اند؟ و مردم خود را در جهل از حقیقت موجودات همزیست نگه داشته اند؟

با معرفی حقیقت جنیان در گونه ها و اشکال مختلف و ابزار آلات پیشرفته به خدمت گرفته شده توسط آنها، شاید راه تفکر آدمی در پذیرفتن آیات زیر هموار گردد:

و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و یتبع کل شیطان مرید(حج/۳).

و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین(زخرف/۳۶).

و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین(زخرف/۶۲).

و ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم و ان اطعتموهم انکم لمشرکون(انعام/۱۲۱).

الم تر انا ارسلنا الشیاطین علی الکافرین تو ء زهم ازا(مریم/۶۸).

فریقا هدی و فریقا حق علیهم الضلاله انهم اتخذوا الشیاطین اولیاء من دون الله و یحسبون انهم مهتدون(اعراف/۳۰).

به هر جهت انکار حقیقت یوفو، راه را برای جولان ادیان کذائی و خود ساخته هموار خواه کرد.

اشرار جنیان خواهان بدبختی، مرگ و به جهنم کشاندن آدمی هستند! و با مریدان و فریب خوردگان خویش همان کاری را خواهند کرد که با اعضای گروه "دروازۀ آسمان" در مارس 1997، کردند.

سفارش قرآن به گروندگان این گروهها، آیه زیر است:

و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه

افتتخذونه و ذریته اولیاء من دونی و هم لکم عدو بئس لظالمین بدلا(کهف/۵۰).

...آیا او و فرزندانش را بجای من اولیای خود انتخاب می کنید، در حالی که آنها دشمن شما هستند؟ چه جایگزین بدی است برای ستمکاران!

من هرگز آنها را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین،و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم؛ و من هیچگاه گمراه کنندگان را دستیار خود قرار نمی دهم(کهف/۵۱).

ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا انما یدعو حزبه لیکونوا من اصحاب السعیر(فاطر/۶).

مسلما شیطان دشمن شماست، او را دشمن خود بدانید، او فقط حزبش را به این دعوت میکند که اهل آتش سوزان (جهنم) باشند!

ان الشیطان للانسان عدو مبین(یوسف/۵).

الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین(یس/۶۰).

آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم! که شیطان را پرستش نکنید که او برای شما دشمن آشکاری است ؟

جای تعجب است که عده ای با ساده اندیشی، باور کنند که موجوداتی شیطان صفت از کرات دیگر خالق انسان هستند! و خدای عزیز و مهربان مالک یوم الدین و صاحب آسمانها و زمین و مابین آنرا را رها کرده و به پرستش موجوداتی که به اذن الله تعالی صاحب دیسک و چهار تا وسیله پرنده اند، بپردازند.

 وای به حال کسانی که از سجده خدایی طفره روند که بزرگان ملائک و ابلیس را امر به سجده انسان فرموده است!(و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه ).

و قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین(مومنون/۹۷).